کنسرت عشق | پارت ۵ |
ویو رزی🐇
بخاطره نوری که به چشم میخورد اروم سرمو از روی شونه ی جنی ورداشتم و سرشو رویه شونم گذاشتم زیره لب فحشی دادم دفترمو در آوردم و شروع کردم به نوشتن آهنگ
او او او منو عاشقه خودت کردی ولی بعدش ولم کردی و فراموشم کردیی چرا با احساساتم بازی کردی؟
منو دیونه ی خودت کردی معتاد نگات کردی
چرا باهام بازی کردی او او او
احساساتمو زیره پاهات له کردی
بگو بگو چرا فراموشم کردییی . چرا ولم کردیی . با احساساتم بازی کردی
منو بازی چه ی دستت کردی .
چرا گذاشتم باهام بازی منو از دنیا متنفر کنی
چرا نابودم کردی چرا با قلبم بازی کردی
جنی: رزیییی رزییی
رزی: ه..ها
جنی: کجایی تو رسدیم
رزی: ب...باشه
دفتر چمو توی کیفم پرت کردم و دمباله بچها رفتم ماسکمو زدم و رفتم پایین و منتظره چمدونم بودم که اومد برش داشتم بچها هم ورداشتن سمته ون رفتیم لبخنده تلخی زدم و نشستم سرمو به شیشه تکیه دادم و به بارون نگاه میکردم چرا پاریس؟ چرا شهره عاشقا؟ نفسه عمیقی کشیدم که یاده خواطراتم با جیمین افتادم ( بله چی فکر کردین )
فلش بک ( بچها از زبونه رزی دارم مینویسم این رزیه )
حدوده ۲ ماهی میشه که با جیمین قرار میزارم ماسکمو زدم و سرمو پایین انداختم بخاطره جیمین تو ی هیچ موزیک ویدیو یا کنسرتی با پسری نبودم از دره پشتی وای جی اومدم و سمته اتاقکا رفتم و لپتامو ورداشتم و گذاشتم روی تخت پاشدم و لباسامو عوض کردم و لپتامو روشن کردم جیمین یه اهنگ داده بود ولی توی کنسرت و موزیک ویدیوش پره دختر بود که بهش می۰چسبیدن و تهش جیمین و دختره کی*س رفتن لپتامو قعط کردم اومدم به جیمین زنگ بزنم که خودش زنگ زد گوشی رو ورداشتم
رزی: سلام جیمیناااا ( با بغض )
جیمین: سلام بیا کافه ( سرد )
رزی: باشه ( اروم )
میدونستم چیه لباسامو عوض کردم و از دره پشتی وای جی رفتم بیرون و سمته کافه رفتم و نشستم
جیمین: چی میخوری ( سرد )
رزی: تحمل نداشتم و گفتم
رزی: منو این همه کشونده اینجا من هم موزیک ویدیو هم کنسرتت رو دیدم عینه آدم بگو کات کنیم جایه اینکه انقدر بیشتر عذابم بدی ( با داد و بغض گریه)
جیمین: ر..
رزی: هیچی نگو فقط چیزی نگو چیمی ( با بغض )
لبخنده تلخی زدم و کیفمو ورداشتم و از کافه اومدم بیرون توی خیابونا قدم میزدمو اشک میریختم
پایان فلش بک
لیسا: رزیییی ( با داد خیلی بلند )
یهو کله بی تی اس سراشونو سمتمون برگردوندن
رزی: ه..ها
لیسا: چ..چرا گریه کردی اونی
رزی: چ..چی نه نه خوبم
جیسو: متمعینی رزی
جنی: بچهااااا رزی احساستیه ها هرچیه خوشگلی ببینه گریش میگیره جو ندین
رزی: اره جنی راست میگه حالا بریم
دخترا: بلیمممم
رزی: لبخند تلخ زدم و همراهشون اومدم بیرون
ویو جیمین 🗨
نگاهم به رزی افتاد فکر کنم فقط من دلیله گریشو میدونستم نمیخواستم تابلو باشم ولی نتونستم و..
بچها لایکارو به پنج برسونین پارت بعدو میزارم بای
بخاطره نوری که به چشم میخورد اروم سرمو از روی شونه ی جنی ورداشتم و سرشو رویه شونم گذاشتم زیره لب فحشی دادم دفترمو در آوردم و شروع کردم به نوشتن آهنگ
او او او منو عاشقه خودت کردی ولی بعدش ولم کردی و فراموشم کردیی چرا با احساساتم بازی کردی؟
منو دیونه ی خودت کردی معتاد نگات کردی
چرا باهام بازی کردی او او او
احساساتمو زیره پاهات له کردی
بگو بگو چرا فراموشم کردییی . چرا ولم کردیی . با احساساتم بازی کردی
منو بازی چه ی دستت کردی .
چرا گذاشتم باهام بازی منو از دنیا متنفر کنی
چرا نابودم کردی چرا با قلبم بازی کردی
جنی: رزیییی رزییی
رزی: ه..ها
جنی: کجایی تو رسدیم
رزی: ب...باشه
دفتر چمو توی کیفم پرت کردم و دمباله بچها رفتم ماسکمو زدم و رفتم پایین و منتظره چمدونم بودم که اومد برش داشتم بچها هم ورداشتن سمته ون رفتیم لبخنده تلخی زدم و نشستم سرمو به شیشه تکیه دادم و به بارون نگاه میکردم چرا پاریس؟ چرا شهره عاشقا؟ نفسه عمیقی کشیدم که یاده خواطراتم با جیمین افتادم ( بله چی فکر کردین )
فلش بک ( بچها از زبونه رزی دارم مینویسم این رزیه )
حدوده ۲ ماهی میشه که با جیمین قرار میزارم ماسکمو زدم و سرمو پایین انداختم بخاطره جیمین تو ی هیچ موزیک ویدیو یا کنسرتی با پسری نبودم از دره پشتی وای جی اومدم و سمته اتاقکا رفتم و لپتامو ورداشتم و گذاشتم روی تخت پاشدم و لباسامو عوض کردم و لپتامو روشن کردم جیمین یه اهنگ داده بود ولی توی کنسرت و موزیک ویدیوش پره دختر بود که بهش می۰چسبیدن و تهش جیمین و دختره کی*س رفتن لپتامو قعط کردم اومدم به جیمین زنگ بزنم که خودش زنگ زد گوشی رو ورداشتم
رزی: سلام جیمیناااا ( با بغض )
جیمین: سلام بیا کافه ( سرد )
رزی: باشه ( اروم )
میدونستم چیه لباسامو عوض کردم و از دره پشتی وای جی رفتم بیرون و سمته کافه رفتم و نشستم
جیمین: چی میخوری ( سرد )
رزی: تحمل نداشتم و گفتم
رزی: منو این همه کشونده اینجا من هم موزیک ویدیو هم کنسرتت رو دیدم عینه آدم بگو کات کنیم جایه اینکه انقدر بیشتر عذابم بدی ( با داد و بغض گریه)
جیمین: ر..
رزی: هیچی نگو فقط چیزی نگو چیمی ( با بغض )
لبخنده تلخی زدم و کیفمو ورداشتم و از کافه اومدم بیرون توی خیابونا قدم میزدمو اشک میریختم
پایان فلش بک
لیسا: رزیییی ( با داد خیلی بلند )
یهو کله بی تی اس سراشونو سمتمون برگردوندن
رزی: ه..ها
لیسا: چ..چرا گریه کردی اونی
رزی: چ..چی نه نه خوبم
جیسو: متمعینی رزی
جنی: بچهااااا رزی احساستیه ها هرچیه خوشگلی ببینه گریش میگیره جو ندین
رزی: اره جنی راست میگه حالا بریم
دخترا: بلیمممم
رزی: لبخند تلخ زدم و همراهشون اومدم بیرون
ویو جیمین 🗨
نگاهم به رزی افتاد فکر کنم فقط من دلیله گریشو میدونستم نمیخواستم تابلو باشم ولی نتونستم و..
بچها لایکارو به پنج برسونین پارت بعدو میزارم بای
۶.۰k
۰۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.